ضمن پیوستن بایدن به این اجلاس، خوبست بپرسیم آیا واقعاً این گروه _یا سایر اتحادهای دموکراسی_ قادر به انجام هر کاری که بخواهند هستند.
اما اشفورد(EA)
متیو کرونیگ (MK)
مترجم: مونس نظری
متیو کرونیگ: سلام اما. جذاب است میبینیم با برداشتهشدن محدودیتهای کووید، مردم دوباره سفرها را از سر گرفتهاند. در شبکههای اجتماعی میتوان شادی افراد را دید. من و همسرم هم برای اواخر تابستان جایی را در جکسونهول، وایومینگ رزرو کردهایم. و «ایرفورسوان» هم در راه سفر به اروپاست. جو بایدن هم در اولین سفر خارج کشورش، برای نشست گروه هفت و دیدار با ناتو و اتحادیهی اروپا به بروکسل سفر خواهد کرد. و پس از آن برای دیدار با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه به ژنو میرود. اینها کلی سوژه برای گفتگو به دست میدهند. از کجا باید شروع کنیم؟
اما اشفورد: خودتان میدانید تابستانِ واشنگتن ذهن را وسوسه میکند در اسرع وقت از آن بیرون برود. و به نظر میرسد علیرغم تلاشهای شورشیان سیکادا (زمینگیر کردن هواپیمای مطبوعاتی ریاستجمهوری)، بایدن با موفقیت به اروپا عزیمت کرده است. داریم از برنامهای چینششده و مدون حرف میزنیم. پس بگذارید از جایی شروع کنیم که بایدن شروع کرد: با گروه هفت، که چندسالیست از مرکزیت توجه خارج شده. از زمان بحران مالی ۲۰۰۸ _و خصوصاً پس از حمله کریمه که به اخراج روسیه از گروه هشت انجامید_ به نظر میرسید که گروه بیست قرار است جایگزین گروهی کوچکتر شود. شاید مهمترین دلیل توجه به گروه هفت، همین بازگشت مجدد باشد.
MK: من فکر میکنم این موضوع بیشتر به چین مربوط باشد. مشکل G-20، که شامل چین هم میشود این است که این کشور (چین) بزرگترین چالش پیشِروی بسیاری از دموکراسیهای پیشرو در این گروه است. در حالیکه G-7، باشگاهی کوچک از دموکراسیهای ثروتمند است که میتواند در چالشهای مشترک، و از جمله چالشهای پکن، هماهنگ شود.
EA: روش جالبیست برای توصیف موضوع. گروه هفت، بیشتر باشگاهیست متشکل از بزرگترین اقتصادهای بازار، که پس از شوکهای اقتصادی دههی 1970 شکل گرفته. باشگاهی که هیچوقت شوروی را شامل نشد، چون اقتصادش بازاری نبود. اما چین داستانش فرق میکند. چین کشوریست سرمایهداری که به شدت با بازارهای جهانی ادغام شدهست. و بدیهیست که روسیه نیز بیشتر به دلیل پیشرفتی که در دههی ۱۹۹۰ به سمت بازار داشت، در این گروه قرار گرفت؛ البته پیش از آنکه دوباره به دلایل سیاسی حذف شود. در حالیکه دومین اقتصاد بزرگ جهان کنار گذاشته شده، چطور میشود درست با سؤالات اقتصاد جهانی هماهنگ شد. سؤال من این است: فایده گروه۷ این روزها چیست؟ چون ممکن نیست در حالیکه دومین قدرت بزرگ اقتصادی جهان را حذف کردهایم، به دغدغههای اقتصادی دنیا بپردازیم.
MK: گروه ۲۰ کماکان همان عرصهای میماند که چین را شامل میشود. اما باز باید اشاره کرد که چطور میشود چینی را درگیر کرد که خودش عامل ایجاد اغلب آن مشکلات بوده؟ گروه7، جهت همکاری عمیقتر، مجموعهای از کشورهایی را گرد میآورد که همفکرترند.
EA: من فکر میکنم مشکلات اقتصادی بسیاری هم هست که ربطی به چین ندارد. همینطور که بسیاری از مشکلات جهانی _از تغییرات آبوهوایی گرفته تا موانع تجاری_ که برای حلشان واقعاً به چین احتیاج دارید! به همین دلیل هم من ارزش G-7 را خصوصاً در زمانی که بیشتر اعضایش در ناتو هستند و از طرق دیگر همکاری میکنند نمیبینم.
MK: شما حق دارید ارزش G-7 را در قالب کنونیاش زیر سؤال ببرید. این گروه در دورهای دیگر تشکل یافته و تمام اعضای آن (به استثنای ژاپن) بخشی از جامعهی ترانسآتلانتیک هستند؛ آن هم زمانی که هندو_اقیانوسآرام اولویت بیشتری دارد. من و همکاران این هفته گزارشی ترتیب دادیم و خواستار تبدیل G-7، به دموکراسیهای 10 (D-10) شدیم، تا نمایندگیهای بیشتری از کشورهای دموکراتیک مناطق دیگر، خصوصاً آسیا در آن وجود داشته باشد. گویا بوریس جانسون، نخستوزیر انگلیس، از ایدهی برگزاری اجلاس این هفته با عنوان اولین دعوت از D-10 استقبال کرده، اما با مقاومت برخی از اعضای فعلی G-7 روبرو شده است. او به پیشرویاش ادامه داده و از استرالیا، هند، افریقای جنوبی، و کرهی جنوبی به عنوان شرکتکنندگان نشست G-7 دعوت به عمل آورده است. و به گمان من این شروع خوبیست برای مسیری که انتخاب کرده.
EA: من هنوز به مفهوم «اتحاد دموکراسیها» بدبینم؛ چه به صورت D-10 باشد و چه گستردهتر از آن. اجرایش راحت نیست. این کار مواجهه با یکسری چالشها را میطلبد، از جمله روبروشدن با کشورهایی که باید چیزهایی از دست بدهند. مهمتر از آن، این خطر وجود دارد که رقابت ژئوپلتیک با چین، به چیزی ایدئولوژیکتر و خطرناکتر تبدیل شود. در نهایت هم بستگی به این دارد که گروه روی چه چیز متمرکز شده باشد. شاید قرار است دفاعی باشد، مواردی مثل تهدیدهای داخلی که سر راه آزادی و دموکراسی قرار دارند، یا افزایش ناسیونالیسم پوپولیستی. شاید هم بشود راههایی کشف کرد که سیستمهای سیاسیِ دموکراتیک از دخالتهای بیرونی مصونیت داشته باشند _که به نظر روش کارسازی نیز میرسد. اما به گمان من اگر طوری طراحی شده باشد که «جبههی مشترک» باشد در برابر چین، مشکل پیش میآید.
MK: رقابت با چین همیشه ایدئولوژیک و خطرناک بوده. شی جین پینگ، رئیسجمهور چین در این زمینه رأی صادر کرده است. نوشتههای او کاملاً ایدئولوژیکبودنش را نشان میدهند. اقداماتش هم میگویند او آدم خطرناکیست.
و یک گروه دموکراتیک، میتواند روشی عملی (و نه ایدئولوژیک) برای حل بسیاری مشکلات باشد. آیا میتوانیم استانداردها و هنجارهایی برای فناوریهای جدیدی نظیر هوش مصنوعی تدوین کنیم که کاملاً متناسب با اصول دموکراتیک و حقوق بشر باشند؟ آیا اقتصاد بازار میتواند روشی هماهنگ برای عقبنشینی در برابر شیوههای ناعادلانهی تجارت چین پیدا کند؟ این مسائل و بسیاری دیگر، به راحتی با همکاری کشورهایی قدرتمند و آزاد حل شدهاند. حضور پکن در چنین گروهی میتواند نقشی ضدتولید (نتیجهای معکوس) داشته باشد.
EA: خوب من مشتاقانه منتظر نتیجهی تلاشهای ایالاتمتحده، برای یافتن مجموعهای هماهنگ از اصول دموکراتیک و استانداردهای توسعه هستم، که با تأیید مشترک آلمان، هند و ژاپن مطابقت داشته باشد. شاید این انتظار مدت زیادی هم طول بکشد. با کمی واقعنگری باید گفت انتظار میرود G-7 در این اجلاس، اعلامگر خبری بزرگ باشد؛ خبری که بتوان در دستهی اول دفاعیات دموکرات قرارش داد. اعضای توافقنامه در مورد حداقل مالیات جهانی، به وفاق خواهند رسید؛ اولین گام برای اطمینان از اینکه شرکتهای بزرگ چندملیتی نخواهند توانست با داشتن دفاتر مرکزی در امنگاههای مالیاتی، از تعهدات مالیاتیشان طفره بروند. و این همان چیزیست که توجه ایالاتمتحده را مدتیست معطوف خود کرده است.
MK: بایدن میتواند ادعا کند این مرحله به او در پیشبرد اهدافش در زمینهی مبارزه با فساد و ساخت «سیاست خارجی برای قشر متوسط»، یاری میرساند. پس از انگلستان، بایدن جهت برقراری نشست ناتو و دیدار با رهبران اتحادیهی اروپا به بروکسل میرود. فحوای کلی این سفر اینکه تمام این گردهمآییها، فرصتی نمادین جهت احیای اتحاد و همکاریهای ایالاتمتحده با سایر دموکراسیهای پیشرو برای بایدن فراهم میکنند.
EA: اگر درست یادم باشد، سخنرانی بایدن در کنفرانس امنیتی مونیخ در ماه فوریه با این عبارت آغاز شد: «آمریکا بازگشته است»؛ و این قطعاً پیام اصلی سفر بایدن به اروپاست. بیتردید دولت بایدن مشتاق است کاستیها و شکافهایی را که در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ ایجاد شده است، برطرف کند. اما صحبت ازین موضوع، به مراتب راحتتر از عمل به آن است. نظرسنجی جدید شورای اروپا در مورد روابط خارجی و صندوق مارشال آلمان، گویای آن است که مردم اروپا به نحوی فزاینده به تواناییهایی ایالاتمتحده در ایفای نقش «رهبری سنتی» شک دارند. آنها حالا بیش از آنکه نگاهشان به واشنگتن باشد، به برلین چشم دوختهاند. بسیاری رهبران اروپایی نیز نسبت به آیندهی دولت تدوینشدهی ترامپ، گرایشی محتاطانه داشته و خواستار افزایش خودمختاری استراتژیک هستند. تصورم این است که اجلاسهای اتحادیهی اروپا و ناتو، تصاویر خوبی نمایش میدهند، اما قدرت اجراییشان کم است.
MK: همانطور که میدانید تئوری روابط بینالملل میگوید اتحاد نتیجهی تهدیدات مشترک است. و تهدیدات مشترک زیادی وجود دارد که ایالاتمتحده و اروپا را به هم نزدیک کند. آماندا اسلوات، مدیر ارشد اروپا در کاخ سفید گفت که اجلاس ناتو، در باب تهدیدات چین و روسیه و همچنین امنیت سایبری، تغییرات اقلیمی و عقبنشینی در افغانستان خواهد بود.
EA: تردید دارم که اینها هیچکدام نمونههای خوبی باشند. ظاهراً کشورهای اروپایی از اینکه امریکا بدون مشورت آنها از افغانستان خارج شده است، دلخورند. اختلافات آشکاری نیز در روسیه وجود دارد، نظیر موضوع اخیر نورداستریم2. و دربارهی چین هم شواهد زیادی نشان میدهند کشورهای اروپایی از اینکه در رقابت نامحدود با چین، دنبالهروی ایالاتمتحده باشند، تردید دارند. این نظرسنجی که پیشتر نیز به آن پرداخته شده، تمایل شدید اروپاییها به حفاظت از چین و بیرغبتی آنها به همسوشدن با ایالاتمتحده را برای مخالفت با آن نشان میدهد. ولی باز امید دارم این اجلاس نتایج موفقی داشته باشد. هرچند که حل مسائل بزرگ، بسیار دشوارتر است.
اروپاییها با تهدید چین مواجه میشوند.
MK: میدانید که ایالات کوچکتر بیشتر به منافع اندک خود (که اغلب مادیاند) فکر میکنند، و خیلی قادر به دیدن تصویر استراتژیک بزرگتر نیستند. رهبری، به یک ابرقدرت نیاز دارد. همانگونه که نظرسنجی افکار عمومی نشان میدهد، اروپاییها با تهدید چین مواجه میشوند. همچنین درست نیست بگوییم ایالاتمتحده خواهان «رقابت نامحدود» است. دولت بایدن خواستار رویکردی متعارف است که شامل فضای تعاملی با پکن و مسکو نیز باشد.
EA: خندهدار است که باید به این موضوع اشاره کرد. بایدن اواخر این هفته با پوتین دیدار میکند. ستاد انتخاباتی و دولت او بارها در اسناد استراتژیک در باب اهمیت دیپلماسی _حتی با دشمنان_ جهت تحقق اهداف ایالاتمتحده صحبت کردهاند و به نظر میرسد واقعاً هم این کار را با روسیه انجام میدهند. انتخاب خوبیست. من شک دارم دیدار با پوتین نتیجهی قابل توجهی داشته باشد، اما همین مکالمهی ساده هم میتواند مفید باشد. همانطور که آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان در ماه آوریل گفت: «تا زمانی که با هم صحبت میکنید، گلوله شلیک نخواهید کرد.»
شما چی فکر میکنید؟
MK: کاملاً موافقم. انتظار میرود بایدن، پوتین را در یکسری موضوعات سخت، تحت فشار قرار دهد. مسائلی نظیر حملهی روسیه به اوکراین، دخالت در انتخابات خارجی مسکو، و حملات سایبری صورتگرفته از سوی مسکو، از جمله حملهی اخیر باجافزارها به خط لولهی انرژی و تأمین گوشت ایالاتمتحده. اما او همچنین باید سعی کند پوتین را به بحثهایی مثل کنترل تسلیحات نیز بکشاند، تا بدینترتیب سلطهی خود را در جنگ روسیه و سلاحهای هستهای عجیبوغریبش حفظ کرده باشد. بعید به نظر میرسد که تعامل با روسیه و چین عایدی چندانی داشته باشد، اما ما باید تلاش خودمان را بکنیم. بعید به نظر میرسد که تعامل با روسیه و چین عایدی چندانی داشته باشد، اما ما باید تلاش خودمان را بکنیم. این موضوع لااقل نشان میدهد که مشکل اصلی نه واشنگتن، بلکه مسکو و پکن هستند. در واقع چندین تحلیلگر طی این هفته متفقالقول بودهاند که شاهد یک دکترین از بایدن هستیم.
EA: خوب! من یکسری سؤال دارم در این مورد: آیا دکترین بایدن در قالب «دموکراسی در برابر خودکامگی» تنظیم شده است؟ یا بیشتر رویکرد عملیترِ «دیپلماسی با همه» است؟ چون من در این دولت، نشانههایی از هر دو را میبینم.
MK: مفسران والاستریتژورنال و آتلانتیک معتقدند که بایدن و مشاوران ارشد او، گسل اصلیِ سیاست بینالملل معاصر را در رقابتی میبینند که میان دموکراسی و خودکامگی وجود دارد؛ آنها نگران شکستخوردن دموکراسیها هستند. راهحل از نظر بایدن، تقویت اتحادهای دموکراتیک و نشاندادن دموکراسی به مردم امریکاست. به همین دلیلست که او انگیزهی بالایی در احیای اتحاد ایالاتمتحده و پیشبردن بستهها در داخل مرزهای امریکا دارد. این دو مهم، تؤامان ایالاتمتحده را برای پرداختن مؤثرتر به چین، یاری میرسانند. گرچه من با بخشهایی از برنامههای داخلی بایدن مخالفم، اما در یک زمینه با او و تحلیلگران موافقم که زاویهای که دموکراسی با خودکامگی میسازد، چارچوب مفیدی برای درک چالشهای جهان امروز و چگونگی حل آنها به دست میدهد (به هر حال خودم کتابی در این مورد نوشتهام).
EA: قبلاً در مورد این موضوع صحبت کردهایم. و من کماکان نگرانیهای عمدهای در مورد ساختار دموکراسی در برابر خودکامگی دارم. بگذارید تنها به یکیشان بپردازم: خیلی از کشورها هستند که نمیتوان به طور مشخص زیرگروه یکی ازین دو وجه گنجاندشان. کشورهایی که خیلیشان برای امریکا اهمیت دارند و دلیلش هم اینست که ایالاتمتحده دائماً با چالش چین درگیر است. کشورهایی نظیر ویتنام و هند، شبهدموکراتیک هستند و نگاه «همهیاهیچ» داشتن به این موضوع، خطر از دستدادن این کشورها را به همراه دارد. به همین خاطر جداً امیدوارم تیم بایدن در مورد رویکردش نسبت به روسیه جدیت داشته باشد. منطقیتر است نگاهی عملگرایانه به همهی کشورها داشته باشیم و براساس منافع مشترکی چون ثبات استراتژیک در موردشان تصمیم بگیریم، تا اینکه به ایجاد اتحادهای بزرگ ایدئولوژیک فکر کنیم. منطقیتر است نگاهی عملگرایانه به همهی کشورها داشته باشیم و براساس منافع مشترکی چون ثبات استراتژیک در موردشان تصمیم بگیریم، تا اینکه به ایجاد اتحادهای بزرگ ایدئولوژیک فکر کنیم. به نظر نمیرسد بایدن هنوز تصمیمی در این مورد اتخاذ کرده باشد، اما قطعاً هر دو سناریو در دولت او طرفداران خودشان را دارند.
MK: سیاست همهیاهیچ لازم نیست. بلکه باید «هر دو/و» باشد. واشنگتن باید به دنبال همکاری عمیقتری با آندست از متحدان همفکر خود باشد که منافع و ارزشهای مشترکی باهاشان دارد. حتی اگر این امر مستلزم درگیرشدن با کشورهای غیردموکراتیکی نظیر ویتنام نیز باشد. و باید رقبای خودکامهی خود را نظیر چین و روسیه مهار کند.
EA: در اینصورت من دیگر هدف از طرح «دموکراسی در برابر خودکامگی» را درک نمیکنم. اگر قصدتان همکاری با همگان است، باید از چارچوببندی عوامل خارجی اجتناب کنید. اما شک دارم در این مورد به توافق برسیم.
MK: بیش از 30تا از متحدان رسمی ایالاتمتحده، دموکراتیکند (اعضای ناتو، ژاپن، کرهی جنوبی و استرالیا)؛ گروهی که چیزی در حدود 60درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را تشکیل میدهند. بزرگترین چالشهای پیشِ روی ایالاتمتحده و متحدانش از سوی کشورهایی چون چین، ایران، کرهی شمالی و روسیه است، که شکلدهنده حدوداً 18درصد تولید ناخالص داخلیاند. به همین خاطر است که قالببندی لازم است. گرچه من دوست دارم ویتنام را کنار خود داشته باشیم، اما توازن جهانی قدرت، به سمتی که هانوی رو بهش تکیه کرده است، غش نمیکند.
EA: خوشحالم که لااقل یکچیز از آخرین جنگ سرد یاد گرفتی!
MK: همانطور که مطمئنم دموکراسیها میتوانند پیروز شوند. خودکامگان اشتباهات بزرگی مرتکب میشوند. همین هفته بود که حزب کمونیست چین بازنگری دیگری در سیاست شکستخوردهی تکفرزندیاش صورت داد؛ سیاستی که به طور غیرمنتظرهای جمعیت را محدود کرده و کابوس جمعیتی ایجاد میکند و باعث تضعیف رشد اقتصادی چین میشود. پکن حالا به والدین اجازهی داشتن حداکثر سهفرزند را هم داده است.
EA: خوب پس این حقه خواهد گرفت. من با وجودیکه دوفرزند بیشتر ندارم، سهسال است از خواب درستوحسابی محروم شدهام. بعید میبینم چینیها با سهفرزند قدرت رقابتکردن با ما را داشته باشند.